My Real Me

Just to talk

My Real Me

Just to talk

سلام خوش آمدید

برگی از تاریخ برای آینده!

دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ

خب بعله ما توسط ایلی به این چالش دعوت شدیم

من بازهم نفهمیدم باید واسه کرونا نامه بنویسیم یا برای کسایی که در آینده اینو میخونن-_-

به هر حال من دومی رو مینویسم-_-

 

 

 

سلام 

اینجانب الی 

یکی از افرادی هستم ک در دوران قرنطینه به معنای واقعی تمام گشاد بازی در آورد

ای کسی که در آینده این را میخوانی

این فقط سرگذشت من تو دوران فاخی قرنطینه است

و قراره زرزری طولانی بشه

حوصله نداری نخون-_-

خوندی هم ازمن الگو نگیر به خاک میری-_-

الان ۴ ماه مونده که بشه گفت کرونا یه ساله مارو همراهی می‌کنه

تو دوران کرونا

که برای وسط مثلا مهمترین سال زندگیم یعنی سال کنکور اومد-_-...

خیلی اتفاق ها برای من افتاد

از اوایل فروردین رسما از کیپاپ هیتر ورقم برگشت به کیپاپر بودن

و بعد یه ماه آرمی

و دوباره فقط کیپاپر

آهنگها و معنیشون گاهی خیلی مزخرف بود

ولی اکثر اوقات دیدگاهمو به زندگی تغییر میداد

یعنی منفعتش برام بیشتر از ضررش بود

در این حین امتحانات نهایی و کنکور عقب افتاد(اتفاق تاریخی-_-)

من تو حالت عادی به خاطر رشته ام و خیلی دلایل دیگه علاقه ای به درس خواندن نداشتم...تو دوران قرنطینه کنار اون موضوع هم ک گشادی و انیمه و کتاب و کیپاپ رسما نزاشت

دعواها و تنش های تو خونه بی دلیل زیادتر شد

همه کلافه بودیم

ولی خانوادم نمیخواستن همو درک کنن

و مثل همیشه ته دعوا ها و بحث هاشون رو به من منتهی میکردن

چون نمیتونستن به همدیگه سرکوفت بزنن

منی که تو بچگی فکر میکردم سکوت بهترین جوابه

باعث شده بودم بقیه راحت هر چی بخوان بهم بگن و من حق حرف زدن رو هم نداشته باشم

یه روز صبح که یه هفته مونده به کنکور بود مادرم تصمیم طلاق گرفت و منو خواهرمو برد خونه داییم

اونجا هم با داییم و مادربزرگم بحث میکرد

تنش از دوروبر ما دور نمیشد

این وسط دو تا از همکلاسی های قدیم و یه دوست دوران پیش‌دبستانی رو از دست دادم

پدرم هم هرروز زنگ میزد که مامان چی کار می‌کنه بهش بگو فلان بهمان

خواهرم به خاطر تنش ها عصبی شده بود و همش داد و فریاد میکرد

و من

نه حق داشتم حرف بزنم

نه حق داشتم گریه کنم

چون مامانم میگفت از ما بدبختتر هم وجود داره

پس من کور بودم ک اشتباهی گریه های مادرمو نصف شب تو آشپزخونه دیدم

پس من کر بودم که پشت تلفن صدای هق هق بابامو شنیدم و شونه هاشو رو از پشت گوشی افتاده حس کردم

تو این خانواده همیشه از من به عنوان دختر خندان تعریف میشد

ولی منظورشون این بود که تو باید تو هر شرایطی بخندی و شاد باشی

حق گریه نداری

من دلم تو اون دوران خیلی پر بود 

جوری که هیچی حالمو خوب نمی‌کرد...کیپاپ آهنگ هر کوفتی

من یه وب دارم

یه وب انیمه آیه

از آذر سال پیش ساختمش

یه ساله داره میشه

اونجا دوست های زیادی پیدا کردم

و البته دروغ های زیادی بهشون گفته بودم

اون موقع که دلم پر بود رفتم و اعترافات مو کردم و گفتم که لیاقت مدیر بودن رو دیگه ندارم

ولی به خدا قسم...

از دل این بچه ها دل پاک تر ندیدم

منو بخشیدن و با اینکه از دستم ناراحت بودن گذاشتن بمونم

تو اون دوران(که یه هفته مونده بود به کنکور)این اتفاق حالمو خیلی تغییر داد

باعث شد هم من از لحاظ روحی بهتر شم

هم نظر مامانم رو نسبت به طلاق عوض کنم

هم کاری کنم بابامو ببخشه

هم خودمو از خیلی لحاظ ها درست کردم

و دوباره رفتم تو فاز بی‌خیالی به مشکلاتم تا دردا رو حس نکنم

هیچی دیگه

اینم گذشت و کنکور شد(روز کنکورم که شانس ساعت آزمون ام وی داینامایت اومد-_-)

از اونجا که کلی نقشه واسه این تابستون کوفتی ریخته بودم(کلاس و کوفت و زهرمار)تو خونه همچنان موندم تا نتایج بیاد

تو این مدت که منتظر نتیجه بودم بچه های وب خیلی هوامو داشتن و باهام حرف میزدن

دوست های مجازی زیاد پیدا کردم

رسما جزو پروژه ی MA شدم و طراحی انیمیشنمو تقویت کردم

گوشی خریدم(یااااااعععععع°~~~°)

و کلی غلط های ناکرده که نمی‌کردم کردم

و چیزایی که میخواستم بخرم رو از نت یافتم

ولی وایستادم دلار بکشه پایین بعد چون وارداتی بود

و تولدم شد

با وجود کرونا بردنم بیرون و با توجه به اینکه مامانم هنوز با بابام سرد بود بابام میز رزرو کرد و شام خوردیم و خوش گذشت

صبح فرداش نتیجه ها اومد

و چیز خوبی نبود

تا یه هفته مامانم بابام کلی حرف بارم کردن و آخرش گفتن ما تورو هنرم میفرستادم همین کارو میکردی

از کجا میدونین؟شماها که هیچکدومتون هنر نبودین

هردوتاتون به زور رفتین رشته انتخاب کردین و باید سر بچتونم خالی کنین؟

الان رشتم شده مدیریت امور بانکی چون با سوابق تحصیلی انتخاب رشته کردم

آخرین شغلی که از خودم تصور میکردم وام دادن به مردم بود-_-

نه اینکه بد باشه...فقط انتظارشو نداشتم

اصلا من از همون اولم هدفی نداشتم

هدفم هنر بود که از دهم ریشش تو بدنم خشک شد

یه سری از دوستام چون با سوابق تحصیلی انتخاب رشته نکرده بودن تو کنکورم مردود شدن و رفتن سال بعد

و کلی اتفاقای مختلف دیگه که واقعا سخته یادم بیاد

#پیر دختر الزایمری-_-

و یه سری اتفاق های بد دیگه که خوشم نمیاد یادآوری شون کنم...

 

خلاصه اینکه امسال برای من به ازای هر خوبی ده بیستا بدی داشت

و من مشکلی با این موضوع ندارم

چون الان قوی تر از هشت ماه پیشم ام 

و قویتر هم میشم

الان هر چی از کرونا بد بگم به این سالی که داره از دست می‌ره چیز خوبی اضافه نمیشه

تنها کاری که میکنم دعاعه برای مردمی که درگیر این کرونا شدن و هنوز زنده آن

بیایدفقط دعا کنیم که هرچه زودتر همچین به حالت معمول برگرده

و چینی ها یه کم آدم شن تا همچیز خوار-_-

امین

امیدوارم وقتی کسی از آینده اینو میخونه همچین درست شده باشه:)

 

 

 

 

و.ن:وای خسته شدم.-.

دعوت میکنم از آگاتا...پری...اسونا برای انجام این چالش:)

و.ن: وای اون سری یه چینی رو نشون میداد ک داشت چیز گوسفند رو خام  میخورد.-.خودتون حدس بزنین دیگ اه-____-روانین به قرآن...

غذا تو چین قحطههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

  • エルハ ~엘리

نظرات (۲۲)

هق چند دیر دیدم اینو-~اهه یک 10روز بعدش:_-..آه. گمننن

پاسخ:
مهم نیس باز بنویس:)

هن سنپای من نامه بنویسم؟

از آنجایی که من چند روز نبودم تازه دارم میبینم (-_-در گوگل نبوده که سر بزنم)و مبهنم منو حذف کرد 

پاسخ:
اره

یو سنپای ^^

چقدر تو کرونا براتون اتفاق پیش اومده -،،،-

من که کل مدت قرنطینه به درس/::::: و غذا و خواب داره میگذرع -،-

فعلا هم رو مود بیخیالی به اتفاقای اطرافمم/:

ولی خب توی یکیش به شدت درکت میکنم سنپای :"|

منم چند ماه پیش مامانم طلاق گرفت ..و من پیش مامانمم فعلا .-. حدود چند ماهه که پدر گراممو ندیدم/:

ولی خب-،- دیگه انگار برام مهم نیست /: حداقل اینکه از هم جدا باشن تا همش تو خونه صدای جیغ و فریادشون باشه بهتره..

سنپای به نظرم هیچکی از دروغت ناراحت نشده...همه ی ما بعضی وقتا حقیقتو نمیگیم...یه چیز طبیعیه^^

ولی خب شما شجاعت اینکه بهش اعتراف بکنین رو داشتین همین مهمه^-^

پاسخ:
یوووو
یپ
خخخ
ای وای
بمیرم
بغل محکم*
خب حقیقتو نگفتن با دروغ سرهم کردن فرق داره گلم
:_)

اییح --.--

م...منم نوشتم --.-- :-:

اگر دوست داشتین بخو...نههههه نخونینننن چرت شد =-=

همین =\

بای بای =\

پاسخ:
میامممم حتمااااا

سنپای...

*کلاهش را تا خرخره پایین می کشد*

منم اگه بتونم مینویسم...

بازم مثل همیشه!*0*

سنپای برنده میشه *0*

 

پاسخ:
:)
XDDD

من از این چالشه خوشم نمیاد-___-..

کسی دعوتم کنه جرش میدم..مشکلاتم به خودم مربوطه خو نمیخوام کسی بودونه..

آهان راسسی سنپای..

غرض*اینشکلیه؟؟*از مزاحمت اینکه..

میهن لطف کرده آوا رو حذف کرده..

و اینکه..نام کاربریشو که قاعدتا ندارین..

من برم کاربریشو بگیرم بگم بعضوینش؟؟

هوم؟؟یا خودتون حذفش کردین؟؟

آهان راسسی..اگه شد میشه باهاتون تویه گفتینویی جایی حرف بزنم ی سری چیزا رو بگم؟؟هوم؟؟

پاسخ:
خو عزیز لازم نیس تو نامت به آیندگان حتما مثل من چلقوز زندگی نامتو بنویسی ک.-.:)
آره دیدم
نه من پاک نکردم
ولی بخش تنظیمات هرکاری میکنم تغییر نمیکنه
امتحانم کردم نه میتونم نویسنده کنم نه کسی رو پاک کنم
به هرحال ممکنه کاربریش یادم بره بفرست مرسی:)
اوک بیا اینجا
goftino.com/c/XnXS66

هوف چقد حرف زدم:::::|

پاسخ:
خیلی هم خوب بود:)

عرررر سنپاییی:″))

نمد چرا یهو دلم خواس بغلت کنممم:″| 

بغل کردن سنپای از راه دور:′|*

انقد خوشحالم ک منو تو وبت نویسنده کردی...

باعث شد خاطره های قشنگی برام ساخته بشه ″) 

و از همه مهم تر دوستایی پیدا کنم ک ارزششون از همه چیز تو دنیا بیشتره /^-^\

(سر اون قضیه ...من ناراحت نشدم.-.نمد چرا واقعا ولی اول تمام چیز هارو در نظر گرفتم بعد با منطق و احساس باهم فکر کردم و دیدم الان حق داری احساس کنی ما نمیبخشیمت ولی..اولا این حرفا از ی سنپای بعید بود نچ نچ نچ:/ دوما هر چی نباشه ما دوستاتیم سنپای هر چی هم بشه بازم پشت هم دیگ ایم″)✨)

پاسخ:
بغل متقابل:)))
منم خوشحالم که باهات آشنا شدم:))
~_~
نه خب کی از دروغ دوستاش ناراحت نمیشه:)
کدوم بخش حرفا ازم بعید بود.-.؟
عشقین شماها:)))))))

میترسم بیان بیاد بگه خفم کردی اینقدر که تو با سنپایت حرف میزنی سرویس کارا با من حرف نزدن-___-

 

خدایی وحشت کردم شب نیاد تو خوابم؟؟

پاسخ:
نه بابا چی میگیXD
 

من متوجه نشدم حتیچی رو دروغ گفتین-___-

حافظم ماهیه به خدا..

من زیاد دروغ نمیگم.فقط دفعه آخریکهمعلم گفت تقلب نکردین گفتیم نه مارو چه به تقلب..همون یه دفعه*دو دقیقه پیش*-___-

پاسخ:
:)
از من الزایمری تر نیس
اوووو

این پنهان نه..پنهان پست الکترونیک و اینا رو میگم..

من تو دنیای واقعیم پنهان میکنم..تو مجازیش کاری برام نداره..

 

ولیخب..تو دنیای مجازی هم همون بیرونیم..

فقط تو بیرونی شیطون ترم-___-

من شیطون نبودما..شدم..

پاسخ:
آها
.-.
وی بسی مخش پرت است*
اووو

من دسشوری بیشتراز 5 دقیقه بمونم میان در میزنن میگن داری چیکار میکنی؟؟-___-

 

هیچی..دارم مواد میکشم..شمام میخوای ننه؟؟

والا-__-

اوندفعه هم که اینو به شوخی گفتم گفت:خاکعالم!..مواد چی؟؟

گفتم:مواد شوینده..روزی دو تا مایع دسشویی میزنم..تو دسشویی فقط پیدا میشه دیگه-__-

خدایا..بعضی وقتا موندم که اینا با اینهمه نگرانی چرا تا الآن روانی نشدن

پاسخ:
 همین
دارم با ‌.... استغفرالله-_-
جر.-.
XDD
  • 𝐠𝐢𝐫𝐥𝐬 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐧𝐭𝐡 本月少女
  • ما ناراحت نشدیم کهه

    منم خیلی چیزارو ازتون قایم کرده بودم:)

    من اتفاقا مشکلی نداشتم:/

    +وای عر...

    بیا بغلم میفهممT^T گریه کن پیش خودمم

    پاسخ:
    قایم کردن با دروغ گفتن فرق داره گلم
    من دومی رو انجام دادم:)
    هق*
    بغللللللللللللللللللللل

    سنپای..چقدر منی..

    منم دروغ یکی از عادتای بزرگمبود..

    یا دروغ یا بزرگنمایی کردن..

    کلا توجهو دوست داشتم..

    بعد همیشه به اون دختر منگله فامیل که خیلی شاده معروف بودم-___-

    ..البته بچه تر بودم کلاس اولوینا خیلی آروم بودم

    از دیوار صدا میومد از من نه..

    یه تغییر خیلییهویی کردم..خیلییییی یهویی..بخاطر یه سری چیزا

    هر دفعه من بیام تو بیان باید اینارو پنهانکنم؟؟

    پاسخ:
    :)))
    تو میتونی هر چی میخوای تو فضای مجازی باشی
    میخوای پنهان کن نمیخوای نشون بده
    هیچکس هم حق اعتراض به شخصیتتو نداره

    من بعد از دیدن یه انیمه یا**یی سخت*

    یا قرآننننننننننننننننننننننننننننن

    خدایا غلط کردمممممممممممممم

    دیگه این شکلی نمیبینمممممممممممممممممم

    *دو دقیقه بعد*

    در حال دیدن قسمت جدید*

    سنپای..

    من فهمیدم فوجوشیم..ولی آلیستم..

    البته هنوز نمیتونم بفهمما..ولی خبتا الان اینطوری بوده..

    در ضمن..

    تو خانواده ماهم اینطوریه..

    منم زیاد حق گریه کردن ندارم..

    ولیخب ازاونجایی کهبرونگرام یا تو تختم ی تو دسشویی باید گریه کنم

    پاسخ:
    چرا رفتی دیدی خو.----.
    برو شونن آی ببین حداقل
    بله-___-
    جانم
    اوووو
    :)
    بغل
    من میان چکم میکنن بدبختی.-
    حموم بیشتر از یه ربع شک میکنن
    تا ۴ بیدارم میان چک میکنن ببینن خوابم یا دارم گریه میکنم
    گریه بکنم چشام بد پف می‌کنه و هرجور بهونه بیارم خانواده میفهمه-____-

  • •agatha• ‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌
  • عا نوشتی سر دروغایی که گفتی ناراحت بودیم

    ولی من ناراحت نشدم نمد چرا 🚶‍♀️

    یجوری حس میکنم انگار اینجوری راحت تر بودی یا الان راحتی 

    اهههههههه نمدددددد ( ͡° ʖ̯ ͡°)

    پاسخ:
    می‌دونم هیچکس نمیتونه با دروغ گفتن کنار بیاد
    حتما ته دلت ناراحت شدی و بهت بر خورده
    دروغ عادتمه
    چون تو بچگیم توجه بهم کم بود بلوف زیاد میزدم و کم کم شد عادتم
    البته سه ماهه دارم سعی میکنم کنار بزارمش
  • Violet ↬⸽P͎a͎r͎n͎i͎a͎n͎⸽ ᵎ」 ᙮ ♡ ~ ⸼ᷝⷮ⏨﹢
  • چقدر حرف میزنم من :||...

    چطور منو تحمل میکنی الی سنپای؟ :^|

    پاسخ:
    :)))
    چون عین قدیمای خودمی:)))
  • Violet ↬⸽P͎a͎r͎n͎i͎a͎n͎⸽ ᵎ」 ᙮ ♡ ~ ⸼ᷝⷮ⏨﹢
  • گاد ... پلیز ... کیل می  :|

    چرا این چینی های عزیز انقدر چرت و پرت میخورن؟ :|||||

    پ.ن: منم اون فیلمه رو دیدم =~=.....

    پاسخ:
    غلط...می...کنی
    یعنی یکی اینا
    یکی یه قشر از عربا
    یعنی عععععقققققققققققق
    وای نگو یادم میاد....
  • Violet ↬⸽P͎a͎r͎n͎i͎a͎n͎⸽ ᵎ」 ᙮ ♡ ~ ⸼ᷝⷮ⏨﹢
  • منم میخوام توی بیان وب بزنممم  :|||

    انصاف نیست عهههه :||||||

    میخوام از تجربه هام بگممم  :|||||

    میخوام  بگم این دل من چی  کشیدهههه :|||||||||

    دل: من گل کشیدم جنسش هم خوب بود راضیم :|~ 👌🏻

    پاسخ:
    میتونی با شماره مامان یا بابات اکانت بزنی
    فقط یه کد می‌فرسته به اون شماره اونو تأیید کنی دیگ با شماره کاری نداره
    تو هم به چالش دعوت میشی:)
    و.ن:باز من نبودما-_-
  • Violet ↬⸽P͎a͎r͎n͎i͎a͎n͎⸽ ᵎ」 ᙮ ♡ ~ ⸼ᷝⷮ⏨﹢
  • عر سنپای :"|

    میشه از روت انیمه درست کنم؟ :"|

    *اسکللللللللل*

    کاراکتر  اصلی خوب و جذابی میشی :"||

    پاسخ:
    جانممم:)
    هع؟.-.
    نه بابا
    هیچوقت مرکز بودن رو دوست نداشتم
    اگر خواستی کاراکتر مکمل ام کنD:
    نه بی خوشی
    از من بدبخترم هس...
    و.ن:تازه این هشت ماه از هیجده سال زندگیم بود:)...
  • •agatha• ‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌ ‌
  • عررررر از این چالشا دوست دارم ولی توقع نداشتم به من برسه

    الی امید داشته باش یا همه چیز درست میشه یا تموم میشه

    و اینکه هههههه خیلی خوشم میشینم زندگی بقیه رو میخونم

     

     

    خودمم وقت کنم میدم فقط کجا بفرستم یا بزارم

    پاسخ:
    D:
    می‌دونم
    هنوز تموم نشده
    پایان همچین خوبه اگر هنوز خوب نشده پس هنوز تموم نشده
    :))

    میخوای یه وب با اکانت بیانت بزن بزار توش
    باید از ۳ نفر دیگه هم دعوت کنی برای چالش

    واو..سنپای..

     

    یه دیالوگ هست که میگه

    *گشتن بین پستای انیستاش*

    پیداش کردم!*-*

    میگه..

    عیبی ندار گریه کنی

    گریه واکنش طبیعی آدما به درده..

    همینو بس

    پاسخ:
    :-)
    من کلا آدم احساساتی ایم
    ولی تو خانواده ای بزرگ شدم که گریه یعنی خوار و ضعیف بودن

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">